روزگار را ملامت نمی کنم
قبل از این ترانه ها
ترانه ی نخست صدای خروست
خوانده از بچگی دل داری را
گوش داده فیلم های بد نما
افسون شده دنیای تو
از راز های دلربایی
بر پشت بلبل تُرک خال
با مهر دروغین سفر کرده ای
همه را مختل جنونت
با شاهپرک باد برده
تا زنگ ساعت به صدا
وغرور عشقت به ندا
بالیدی مدتی از زمان
گلی بودی در سوخته زار شکوفه ها
تا زلزله ای وزید در زندگیت
هر چه داشته از او ستاندی
و کوله بارت را بستی
و با غریبی او را ترک خیالت نمودی
نگاه دومت تازی
و تازیانه زده ای این احساس هایش
با نقاب عشق سینه خیز دیارش شدی
مدتها تکریم گشته ای
جمال او پریشانت کرده
و ندای او ملکه ی زبانت
به اصول عشق انگشت زدی
و همه را به باد نهادی
نه عشقی سرت هست نه ملکی
همه در چشم تو اندک اند
نه مال سیرابت می کند نه محبت
حرف روز در دلت آشکار
و قهر سوز در دلت بیدار
تا هشتاد و چهار بار
و نود انکسار
موذیانه گل های دوقلویم را خفه کردی
به همراهی دیو ستمگر خفته زیر لبخند
با دستم در درون دل پریشانیم
خاک کردم
و دهان بستم
آیا این ستم و قتل نیست؟
مرا سنگ نمودی در آلت پرتاب
پرتابم کردی
و شکسته شدم
و بستم زبان آخم
به خاطر زندگی
به خاطر وصلت
به خاطر محبت
به خاطر.....
نه ضعف و نه زن ذلیلی
لا جبر ولا تفویض
بل امر بین الامرین
حال از عشق دومت گذشتی
سنگ دل و بی مروت
و تبر جدایی را زده ای ماهرانه
به انتظار انفجار کوبنده ات باش
کاش کتاب هایمان را خوانده است
تا تسلیم این گرگ گرسنه نشود
و زندگی اش مانند ما پیچ نخورد.
جاسم ثعلبی تهران خ نبرد دادگاه خانواده
19/10/1390
:: برچسبها:
سه نگاه ,
:: بازدید از این مطلب : 2044
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2